جدول جو
جدول جو

معنی شیت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

شیت کردن
(خُ کَ دَ)
در تداول عامه، متفرق کردن اجزاء چیزی از یکدیگر: شیت کردن لوئی برای ساروج، از هم جدا کردن پرزهای گل نی برای ساروج. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیر کردن
تصویر شیر کردن
کسی را دل و جرئت دادن و او را به کاری برانگیختن
فرهنگ فارسی عمید
(خِ / خَ مَ تَ)
قصد کردن و نیت کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هُ سَ / سِ فَ کَ دَ)
له کردن. با دست فشار دادن میوه ای را تا له شود و آب افتد چون دانۀ انگوری. بسیار پختن موادی چون بادنجان و کدو و بامیه چنانکه به لزجی گراید
لغت نامه دهخدا
(خَ کَ دَ)
سالوسی کردن. ریا و تزویر کردن:
شید کردی تا بمنبر برجهی
تا ز لاف این خلق را حسرت دهی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ مَ تَ)
بستن بار و بنه با طناب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ / فِ کَ دَ)
در تداول عامه به معنی تشجیع کردن و برانگیختن است. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیر شدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حیا کردن
تصویر حیا کردن
شرم کردن شرم داشتن خجالت کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیط کردن
تصویر خیط کردن
لغزیدن بور کردن شرمنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیس کردن
تصویر خیس کردن
مرطوب کردن تر کردن، شاشیدن (بچه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رست کردن
تصویر رست کردن
متبلور شدن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیز کردن
تصویر خیز کردن
جهیدن جست برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیرت کردن
تصویر حیرت کردن
گرازیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایل کردن
تصویر ایل کردن
زیر فرمان گرفتن، رام کردن مطیع کردن منقار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدیت کردن
تصویر جدیت کردن
کوشش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
زوج قرار دادن، چیزی را با چیزی دیگر برابر کردن، جفتگیری کردن بارور کردن چارپایان ماده را بوسیله چارپایان نر لقاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثبت کردن
تصویر ثبت کردن
آگاشتن نوشتن مطلبی را در دفتر نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیست کردن
تصویر زیست کردن
زنده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زین کردن
تصویر زین کردن
آماده سواری کردن چارپا را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریع کردن
تصویر ریع کردن
ری کردن فزونیدن ورآمدن زیاد شدن غله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دقت کردن
تصویر دقت کردن
نزومانیدن نمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشتی کردن
تصویر آشتی کردن
آشتی کردن بالله اصلاح کردن بااو سازش کردن با وی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیر کردن
تصویر دیر کردن
تاخیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تشجیع کردن برانگیختن: می خواهی مرا شیر کنی که از روی چوب (جوی) بپرم ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشت کردن
تصویر دشت کردن
فروختن جنس اولین بار در هر روز نخستین بار پول گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست کردن
تصویر دست کردن
یا دست کردن و پیش کردن وا داشتن کسی را بکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیعت کردن
تصویر بیعت کردن
پیمان کردن دست دادن عهد کردن با پیمان دوستی بستن با
فرهنگ لغت هوشیار
رنجه داشتن رانکنیدن آزار کردن آزردن تصدیع دادن عذاب دادن معذب داشتن تعذیب رنجه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیت کردن
تصویر نیت کردن
چیمیدن کامیستن آهنگ کردن قصد کردن آهنگ کردن: (ملک در سجده آدم زمین بوس تونیت کرد که در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانی) (حافظ. 336)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیت کردن
تصویر لیت کردن
له کردن، بسیار پختن موادی چون بادنجان و کدو و بامیه و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شید کردن
تصویر شید کردن
ریا و تزویر کردن، سالوسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت کردن
تصویر تخت کردن
هموار و مسطح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیت کردن
تصویر نیت کردن
((یَّ. کَ دَ))
قصد کردن، آهنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذیت کردن
تصویر اذیت کردن
آزردن، پژولیده کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثبت کردن
تصویر ثبت کردن
دفترینه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره